گواهی از احادیث و روایات
احاديث درباره زيارت پيامبر گرامى، از طريق محدّثان سنّى، به اندازهاى است كه ما را از دقّت در اسناد و روايات بىنياز مىسازد و حافظان از بزرگان اهل سنّت در هر فرقهاى، آنها را در كتابهاى خود نقل كردهاند و اين حاكى است كه زيارت قبر پيامبر يكى از مسلّمات در ميان آنان بوده است. نقل همه اين احاديث از مدارك اصيل اسلامى، مايه گستردگى سخن است. بنابراين تنها به چند نمونه از آن مىپردازيم:
١ - عَن عَبْدِاللَّه بن عُمَرَ: «مَنْ زارَ قَبْری وَجَبَتْ لَهُ شَفاعَتی.»
«هر كس قبر مرا زيارت كند از شفاعتم بىبهره نخواهد بود.»
حديث مذكور در كتاب «الفقه على المذاهب الأربعه»، ج ١، ص ۵٩٠ آمده و علماى مذاهب چهارگانه اهل سنّت بر طبق آن فتوا دادهاند[1].
بديهى است چنين حديثى كه علما و حفاظ آن را از نيمه قرن دوم تا كنون در كتابهاى خود ضبط كردهاند، هرگز نمىتواند بىاساس باشد.
و براى تكميل مطلب، تقى الدين على بن عبدالكافى سبكى (متوفاى سال ٧۵۶) در كتاب ارزنده خود بنام «شفاء السقام ...» [2]در طرق حديث (در صفحات 13-11) به بحث و تحقيق پرداخته و صحّت و استوارى طرق حديث را ثابت كرده است.
٢ - «مَنْ جاءَنی زائِراً (لاتَحْمِلُه) الَّا زِیارَتی کَانَ حقاً عَلَیَّ اَنْ أَکُونَ شَفِیعاً یومَ الْقِیامَةِ»
«هر كس به قصد زيارت به سوى من آيد، شايسته است بر من كه در روز قيامت شفيع او باشم.»
اين حديث را شانزده حافظ و محدّث در كتابهاى خود آوردهاند و تقى الدين سبكى (متوفاى سال ٧۵۶) در كتاب «شفاء السقام ...» (در صفحه ١٣) در طرق حديث بحث و گفتگو نموده است و نيز مراجعه كنيد به «وفاء الوفا»، ج۴، ص ١٣۴٠.
٣ - «مَنْ حَجَّ فَزارَ قَبْری بَعْد وَفاتِی، کانَ کَمَنْ زارَنی فِی حَیاتِی»
«هر كس خانه خدا و آنگاه قبر مرا زيارت كند، مثل آن است كه مرا در حال حيات زيارت كرده است.»
اين حديث را بيست و پنج تن از محدّثان و حفاظ مشهور در كتابهاى خود ضبط كردهاند و تقى الدين سبكى در كتاب «شفاء السقام»، صفحات ١٢ تا ١۶ در سند حديث به طور گسترده سخن گفته است و نيز مراجعه كنيد به وفاء الوفا، ج۴، ص١٣۴٠.
۴ - «مَنْ حَجَّ الْبَیْتَ وَ لَمْ یَزُرْنی فَقَد جَفانِی»
«هر كس خانه خدا را زيارت كند و مرا زيارت ننمايد، بر من ستم كرده است.»
اين حديث به وسيله نه تن از مشايخ و حفاظ حديث نقل شده است. رجوع كنيد به وفاء الوفا، ج ۴، ص ١٣۴٢.
۵ - «مَنْ زارَ قَبْرِی (أو مَنْ زارَنی) کُنْتُ لَهُ شَفِیعاً»
«هر كس قبر مرا زيارت كند، من شفيع او مىگردم.»
اين حديث به وسيله سيزده تن از محدّثان و حفاظ نقل شده است. رجوع كنيد به «وفاء الوفا» ج ۴، ص ١٣۴٧.
۶ - «مَنْ زارَنی بَعْدَ مَوْتِی فَکَأَنَّما زَارَنی فی حَیاتِی.»
«هر كس پس از مرگم مرا زيارت كند، مثل اين است كه مرا در حال حيات زيارت كرده است.»
اينها نمونههايى است از احاديث فراوانى كه در آنها، پيامبر خدا(ص) مردم را به زيارت قبر خود دعوت كرده است و تعداد اين احاديث مطابق تتبّع و بررسى الغدير به ٢٢ مىرسد و سمهودى در كتاب وفاء الوفا، ج ۴، صفحات ١٣٣٨ تا ١٣۴۶ هفده روايت گرد آورده و در اسناد آنها به اندازه كافى بحث نموده است.
اگر پيامبر گرامى مردم را به زيارت قبر خويش دعوت كرده است، به خاطر يك رشته فوايد مادى و معنوى است، كه در زيارت شخصيّتهاى بزرگ اسلامى نهفته است.
مردم در پرتو زيارت قبر پيامبر، با مركز نشر آيين اسلام آشنا شده و از حوادثى كه در آن مىگذرد آگاه مىگردند، و علوم و احاديث صحيح را از آنجا دريافت نموده، به اطراف و اكناف جهان پخش مىكنند.
* * *
دلائل وهابيّان در تحريم سفر براى زيارت قبور:
وهابيّان به حسب ظاهر، اصل «زيارت» پيامبر را تجويز مىكنند ولى هرگز «مسافرت براى زيارت قبور» را جايز نمىدانند. محمّد بن عبدالوهّاب در رساله دوم از رسائل «الهدية السنيّه» چنين مىنويسد:
«تُسَنُّ زیارَةُ النَّبِی إلّا أَنَّه لایُشَدُّ الرَّحلُ إلّا لِزیارَةِ الْمَسْجِدِ وَ الصَّلاةِ فِیهِ»
«زيارت پيامبر مستحب است، ولى مسافرت جز براى زيارت مسجد (الحرام) و نماز در آنجا، جايز نيست.»
دليل مهم آنان براى تحريم زيارت، حديث زير است كه در صحاح نقل شده است و راوى حديث ابوهريره است كه مىگويد، پيامبر فرمود:
«لاتُشَدُّ الرِّحالُ إلّا إلَی ثلاثَةِ مساجدَ: مَسجدِی هَذا، وَ مَسْجِدِ الحرامِ، وَ مَسجِد الأقصی»
«بار سفر بسته نمىشود مگر براى سه مسجد؛ مسجد خودم، مسجد الحرام و مسجد اقصى.»
متن اين حديث به گونه ديگر هم نقل شده است:
«إنّما یُسافَر إلی ثَلاثَة مَساجدَ، مَسْجِدِ الکَعبَة، وَ مَسجِدی، وَ مَسجِدِ ایلیا».
اين حديث به گونه سوم نيز نقل شده است:
«تُشَدُّ الرِّحالُ اِلَی ثَلاثة مَساجِدَ...»[3]
در اين كه اين حديث در كتابهاى صحاح وارد شده، سخنى نيست و هيچگاه مناقشه نمىكنيم كه «راوى آن ابوهريره است»، ولى مهم «فهم مفاد» حديث است.
فرض كنيم متن حديث چنين است، «لاتُشَدُّ الرِّحالُ الّا الی ثَلاثَهِ مَساجِدَ...» به طور مسلّم، لفظ «اِلّا» استثنا است و «مستثنى منه» لازم دارد و بايد در تقدير گرفت و پيش از مراجعه به قرائن، مىتوان مستثنى منه را دو جور در تقدير گرفت:
1 - «لاتُشدُّ اِلَی مَسجدٍ مِنَ الْمَساجِدِ إلّا ثلاثةُ مَساجِدَ...»
٢ - «لاتُشَدُّ الی مَکانٍ مِنَ الأَمْکِنَةِ الّا الی ثلاثةِ مَساجِدَ...»
براى درك مفاد حديث بستگى دارد كه يكى از اين دو تقدير را برگزينيم.
هرگاه مفاد حديث، فرض اول باشد، در اين صورت بايد بگوييم: به هيچ مسجدى از مساجد، بار سفر بسته نمىشود مگر به اين سه مسجد، نه اين كه «شدّ رحال» براى هيچ مكانى، ولو مسجد نباشد جايز نيست و هرگاه كسى براى زيارت پيامبران و امامان و انسانهاى صالح، بار سفر ببندد هرگز مشمول نهى حديث نخواهد بود؛ زيرا موضوع بحث، عزم سفر براى مساجد است و از ميان تمام مساجد، اين سه مسجد استثنا شده است و اما عزم سفر براى زيارت مشاهد كه از موضوع بحث بيرون است، داخل در نهى نمىباشد.
هرگاه مفاد حديث فرض دوم باشد، در اين صورت تمام سفرهاى معنوى، جز سفر به اين سه نقطه ممنوع خواهد بود، خواه سفر براى زيارت مسجد باشد، يا براى زيارت نقاط ديگر.
ولى با قرائن قطعى، روشن و ثابت مىكنيم كه مفاد حديث بر فرض صحّت سند، همان اوّلى است:
الف - مستثنى، «مساجد سه گانه» است، از آنجا كه استثنا، استثناى متصل است به يقين مستثنى منه لفظ «مساجد» خواهد بود نه «مكان». [4]
ب - اگر هدف ممنوع ساختن تمام مسافرتهاى معنوى باشد، حصر صحيح نخواهد بود؛ زيرا در اعمال حج، انسان براى «عرفات»، «مشعر» و «منا»، شد رحل كرده و بار سفر مىبندد، اگر مسافرت مذهبى جز براى غير اين سه مورد جايز نيست، پس چرا سفر به اين نقاط سه گانه جايز است؟!
ج - مسافرت براى جهاد در راه خدا و آموزش علم و دانش و صله رحم و زيارت والدين؛ از جمله مسافرتهايى است كه در آيات و روايات بدانها تصريح شده؛ مانند اين آيه كه مىفرمايد:
«فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ[5]»
«چرا از هر قبيلهاى گروهى كوچ نمىكنند كه دين را بياموزند و قبيله خود را پس از بازگشت، بترسانند شايد آنان بترسند.»
محققان بزرگ، حديث را به گونهاى كه گفتيم، تفسير كردهاند: غزالى در كتاب «احياء العلوم» مىگويد:
«قسم دوم از مسافرت اين است كه براى عبادت مسافرت كند؛ مانند مسافرت براى جهاد و حج و زيارت قبور پيامبران و صحابه و تابعان و اوليا. زيارت هر كس در حال حيات مايه تبرّك باشد، در حال ممات نيز تبرّك است و شدّ رحال براى اين اغراض اشكالى ندارد و با حديثى كه شدّ رحل را به غير از سه مسجد جايز نمىداند، منافاتى ندارد. زيرا موضوع در آنها مساجد است و چون ديگر مساجد از نظر فضيلت يكسان مىباشد، گفته شده است كه مسافرت براى آنها جايز نيست و اگر از مساجد صرفنظر كنيم، زيارت انبيا و اوليا فضيلت دارد، هر چند داراى درجات و مراتب مىباشند.[6]»
بنابراين آنچه مورد نهى است، «شدّ رحال» به مسجدى غير از مساجد سه گانه است، نه شدّ رحال براى زيارت و يا امور معنوى ديگر.
تذكر نكتهاى را ناگزيريم و آن اين كه اگر پيامبر گرامى مىفرمايد: «به غير آن سه مسجد بار سفر بسته نمىشود»، مقصود اين نيست كه «شدّ رحال» براى غير آنها حرام است، بلكه مراد اين است كه آنها ارزش آن را ندارند كه انسان براى آنها بار سفر ببندد و رنج را بر خود هموار سازد و به زيارت آنها برود، زيرا غير اين سه مسجد، از نظر فضيلت چندان تفاوت چشم گيرى ندارند و مساجد جامع جهان يا مساجد محله، و يا مساجد قبيله همه از نظر ثواب، رتبه مساوى دارند، ديگر «لزومى ندارد» كه انسان با بودن مسجد جامع در نقطه نزديك، بار سفر براى مسجد جامع در نقطه دور ببندد. نه اينكه اگر يك چنين كارى انجام داد، كار او «حرام و معصيت» است.
گواه مطلب فوق اين است كه نويسندگان صحاح و سنن نقل كردهاند:
پيامبر گرامى و صحابه روزهاى شنبه به مسجد قبا مىآمدند، و در آن مكان مقدّس نماز مىگزاردند. صحيح بخارى نقل كرده:
«إنّ النَّبِیَّ کانَ یَأتی مَسْجِدَ قباءَ کُلَّ سَبتٍ ماشِیاً وَ راکِباً وَ إنَّ ابْنَ عُمَر کانَ یفْعَلُ کَذلِک[7]»
«پيامبر گرامى، در هر شنبه، پياده و سواره براى زيارت مسجد قبا مىآمدند و فرزند عمر نيز چنين مىكرد.»
طى مسافت براى گزاردن نماز، در يكى از مساجد، آن هم بدون كوچكترين شائبه ريا، چگونه مىتواند حرام و منهى عنه باشد؟ اگر نماز گزاردن، در مسجد مستحب باشد، پس بايد مقدمه آن نيز همان رنگ و خصوصيّت را به خود بگيرد.
خودآزمایی
1- چرا پيامبر گرامى(ص) مردم را به زيارت قبر خويش دعوت كرده است؟
2- دلیل مهم وهابيّان در تحريم سفر براى زيارت قبور چیست؟
3- مقصود پيامبر گرامى(ص) از این که مىفرمايند: «به غير آن سه مسجد بار سفر بسته نمىشود» چیست؟
پینوشتها
[1] براى اطلاع از مدارك آن، رجوع به : «وفاء الوفا»، ج ۴، ص ١٣٣۶.
[2] بهترين كتابى است كه از طرف نويسندگان اهل تسنّن در رد فتواى «ابن تيميه» پيرامون تحريم سفربراى زيارت قبر پيامبر نوشته شده است.
[3] اين سه متن را «مسلم» در صحيح خود، ج ۴، كتاب حج، باب «لاتشّد الرحال»، ص ١٢۶ نقل كرده است؛ سنن ابى داود، ج١، كتاب الحج، ص۴۶٩؛ سنن نسائى بشرح سيوطى، ج٢، ص٣٧، نيز آوردهاند.
[4] اگر كسى بگويد: «ما جائنى الّازيد»، بايد گفت مستثنى منه، لفظ انسان و مشابه او است، مانند قوم و غيره، نه معناى وسيع و جامع به نام «شىء» و «موجود»، خواه انسان باشد و خواه غير او.
[5] توبه: ١٢٢.
[6] احياء العلوم، كتاب آداب السفر، ج ٢، ص ٢۴٧ ط - دارالمعروفه بيروت و نيز به الفتاوى الكبرى، ج ٢، ص ٢۴ مراجعه شود.
[7] صحيح بخارى، ج ٢، ص ٧۶؛ صحيح مسلم، بشرح النووى، ج ٩، ص ١٧١ - ١۶٩؛ سنن نسائى، به شرح سيوطى، ج ٢، ص ٣٧.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی جعفر سبحانی